پارت هشتم

زمان ارسال : ۴۶ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 5 دقیقه

سوده نشست پیش پای ماهنوش و لیوان آب‌هویج را روی پارچهٔ گلدوزی شده مادرش که مخصوص عصرانه‌های دخترها بود، گذاشت. مادرش زیردستی بیسکویت را هم به دستش داد و گفت:

_ حواست به ماهنوش باشه من برم پایین گلا رو آب بدم.

سوده زیردستی را می‌گرفت، ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.