قفس چکاوک به قلم زهرا خزائی
پارت نهم :
لباس چین دارم را در اوردم
چشمم به سینه ی سرخم افتاد که رد کمربند روی ان به قرمزی میزد
هق زدم
پدرم بود نمیگذاشت کار به این جا برسد
من را به چاووش و چاووش را به عمویم سپرد رفتند
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
زهرا
00خوب بود