پارت ششم

زمان ارسال : ۲ روز پیش

جیغ های سوفیا ارام گرفته بود ولی از گریه ی زیاد سکسکه میکرد

سرش به شانه ام گرفته بود و دست های کوچکش را به دور گردنم انداخته بود

دایه جلویم زانو زده بود و دوست داشتم سر از تنش جدا کنم


_کجا رفته بودی زنیکه پاپتی؟
...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید