شکار او به قلم حدیث افشارمهر
پارت هشتاد و ششم
زمان ارسال : ۳۵ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 5 دقیقه
چطوری سر از این جا در آورده بود وقتی دقیقا پشت سرم بود؟ وحشت زده چشمانم گرد شدند و تنم لرزید.
شانه هایش از نفس نفس زدن سنگین بالا پایین می شد سرش به زیر و نگاه خبیثش رو به من بود.
-جایی می رفتی عروسک؟
انگار ترس و استرس درونم ت ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
ثریا
00آخه چرا وقتی میدونی میگیرتت فرار میکنی🥲😂