پارت چهل و دوم

زمان ارسال : ۴۲ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 7 دقیقه

آهی که از نهادم بلند شد مهر تاییدی بر حرف‌هام نبود اما دردم رو خوب نشون داد: ناامنی و ترسم رو...
سینه‌ام از حجم سردی می‌سوخت‌، دلم یه آغوش امن می‌خواست با کسی که دوسم داشته باشه اما نمی‌خواستم وابستهٔ چیزی بشم که وجود نداره.
بدون این‌که به سمتشون برم یا با حرف و حرکتی حضورم رو اعلام کنم، مستقیم به سمت سطل آب و کف رفتم و تی رو برداشتم.
بعد از چند هفته به نظافت و زمین‌شوری و بر

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • ریحانه

    10

    عاالی

    ۱ ماه پیش
  • سهیل

    ۲۷ ساله 20

    خیلی عالیه مثل همیشه ..دمتون گرم مشتاقم بدونم بازم به رایان میرسه یا زندگیشو بدون رایان ادامه میده

    ۱ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.