حافظه ی روشن آب به قلم رویا ملکی نسب
پارت نود و هفتم
زمان ارسال : ۲۶ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 5 دقیقه
پرستو از لای در سرک کشید. پروا وسواس گونه لباس هایش را مقابل خود جلوی آینه گرفت و بعد آنها ناراضی روی تخت انداخت. صدای پخش لپ تاپ در اوج بود. پروا شاد و شنگول با موسیقی جنبید. فیلم تایتانیک بود. صحنۀ رقص در کابین مسافرین فقیر و ژنده پوش و خیابانی.
_ کجا به سلامتی؟
پروا با ذوق و خوشی آشکار گفت: تولد نیوشا.
دروغ گفت. تولدی در کار نبود. وسواس خرج کردنش یک دلیل داشت؛ دامیار. مهمان او
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.