شدو به قلم ملیکا کمانی
پارت پنجاه و هشتم :
***
اسفند 1401
با قدمهایی محکم و ذکر نام خدا دستگیرهی دربی که به گفتهی سرهنگ، مجرم در آن است، میخواباند و نگاه کنجکاوش را در اتاق میگرداند. نیاز به تلاش زیادی نیست، در لحظهی اول چشمش به مرد درشت هیکلی که دست و پایش به حصار دستبند و ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما

لطفا صبر کنید...
ستیم
1به نظرم دراکولا حمید اول قصه هستش(پارت یک)و ارش هم پسرخاله ی مهشید که مهشید باهاش به حمید خیانت کرد ،حمید ارسو کشته و اسمشو برای خودش برداشته