شدو به قلم ملیکا کمانی
پارت پنجاه و نهم :
بهمن 1400
- چرا نمیفهمی زن؟ اون بچه همونقدر که نوهی ماست، نوهی اون بندهخداهام هست.
زن عصبی کیفش را روی کانتر کوبید و فریاد کشید:
- بنده خدا؟ به اون دخترهی هرزه که معلوم نیست کار و بارش تو ترکیه چیه و اونجا به کیا سرویس میده م ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما

لطفا صبر کنید...
ثریا
1بدم میاد از این آدمایی که فکر میکنن آسمون باز شده اینا افتادن اه😤