پارت بیست و هفتم

زمان ارسال : ۵۳ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 6 دقیقه

- تو کی بیدار شدی؟
- پیش پای خودت.
- اصلاً تونستی بخوابی؟
- آره، جات خالی تو کل زمان خوابیدنمم مثل سگ از مهدی کتک می‌خوردم که جواب تلفنشو ندادم!
مهرداد که شروع کرد به ماساژ دادن شقیقش خیلی آروم گفتم:
- اشتباه از من بود... اگه پیامشو می‌دیدم شاید می‌شد یه کاری کرد...
- مثلاً چی‌کار؟ ما چند ساعت با خونه فاصله داشتیم!
رو به مینا گفتم:
- حداقل می‌تونستم به علی زنگ بزن

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • سهیل

    ۲۷ ساله 00

    تا این رمان به آخراش برسه من سکته رو زدم 😁 خانم باقری عزیز لطفا بیشتر پارت بذارید مردیم از کنجکاوی

    ۲ ماه پیش
  • زهرا باقری | نویسنده رمان

    دور از جون چشم، حتما 🙏❤️

    ۲ ماه پیش
  • Zainabyhyyy

    ۲۸ ساله 00

    اسم اپلیکیشن هم بگین لطفا

    ۳ هفته پیش
  • سهیل

    ۲۷ ساله 00

    چشمتون پر نور

    ۲ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.