پارت بیست و نهم

زمان ارسال : ۹۲ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 3 دقیقه

آلتون آخرین نان را در میان دستان پوشیده در کَنَف پسرک کم سن و سالی گذاشته و با بیرون دادن نفس آه مانندش، بی‌آنکه کلمه‌ای بر زبان آورد، عصازنان سوی قریه گام برداشت. نبات به سختی نگاه از آرشی که دوباره نِی را میان لبان نازکش می‌گذاشت، گرفت و با شانه‌هایی خمیده دنبال عجوزه‌ی سپیدموی به راه افتاد. باد آهسته موهای خرمایی‌رنگ و مجعدش را به بازی گرفته و گوش‌هایش هنوز نوای آرامش‌بخش نی زدن

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • آزاده‌ام یک نویسنده

    00

    غیر از اینکه صدای تمام کاراکترهای خودم با همدیگه فرق دارن صدای کاراکترهایی هم که از رمان ها می خونم هم با هم فرق دارن😂

    ۲ روز پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.