پارت دویست و نود و دوم

زمان ارسال : ۵۵ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 3 دقیقه

-برو تو اتاقت صبحونه بخور. من با این مرتیکه باید مرد و مردونه حرف بزنم. فرستادمش از ویلا بره بیرون، ولی فکر کنم کم‌کم سر و کله‌ش پیدا بشه. حالیش می‌کنم تو خط قرمزی و نباید از این خط قرمز بگذره. با زبون نفهمید، یکم مشت و مالش می‌دم تا حساب کار قشنگ دستش بیاد.
سینی را از دستش گرفتم و در سکوت راهی اتاقم شدم. خودم هم می‌دانستم این رفتارم انسانی نیست. دلبری کردن از مردِ می‌دانستم عاشقم است

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.