گیلدا به قلم مرضیه اخوان نژاد
پارت دویست و نود و دوم
زمان ارسال : ۵۵ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 3 دقیقه
-برو تو اتاقت صبحونه بخور. من با این مرتیکه باید مرد و مردونه حرف بزنم. فرستادمش از ویلا بره بیرون، ولی فکر کنم کمکم سر و کلهش پیدا بشه. حالیش میکنم تو خط قرمزی و نباید از این خط قرمز بگذره. با زبون نفهمید، یکم مشت و مالش میدم تا حساب کار قشنگ دستش بیاد.
سینی را از دستش گرفتم و در سکوت راهی اتاقم شدم. خودم هم میدانستم این رفتارم انسانی نیست. دلبری کردن از مردِ میدانستم عاشقم است