گیلدا به قلم مرضیه اخوان نژاد
پارت دویست و هفتاد و سوم
زمان ارسال : ۸۱ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 3 دقیقه
نمیدانستم چرا اعلام حضور نمیکرد. انگار منتظر بود چرخش نگاهِ بنیامین روی او متوقف شود که همین هم شد. وقتی نگاهشان با یکدیگر تلاقی کرد، اهورا با جدیت گفت:
-چه عجب بیدار شدی.
اخمی کرد و دستش روی پیشانیاش نشست:
-من کجام؟
اهورا سر بالا داد و گفت:
-برزخ! مردی، الانم تو برزخی و منتظریم حکمت برسه که ببینیم کجا منتقلت کنیم.
چنان با جدیت این حرف را گفت که حتی من هم باورم ش