پارت دویست و هفتاد و دوم

زمان ارسال : ۸۳ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 3 دقیقه

این همان احساسی بود که هربار که یادم می‌آمد مرده بودم و دوباره زنده شدم، سروقتم می‌آمد و کلافه‌ام می‌کرد.
به اتاقِ اهورا رفتم و لباس‌هایش که یک تیشرت ساده و یک شلوار اسپرت سفید بود را همراه حوله‌اش برداشتم و به اتاق خودم برگشتم. لباس‌ها را جلوی در حمام روی زمین گذاشتم و چند تقه به در زدم.
صدایش از لابه‌لای صدای دوش به گوش رسید:
-بله؟
-لباس‌هات رو گذاشتم جلو در حموم. سوئ

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.