بازگشت گلوله به قلم نیلوفر سامانی
پارت ششم :
نور چشمانش را قلقلک می داد.پلکهایش را تا نیمه باز کرد و به پنجره نیم نگاهی انداخت.در دلش به آفتاب فحشی داد.با چشمانی بسته و خواب آلود از روی تخت بلند شد و پرده حریر را تا انتها کشید.مجدد به تخت برگشت و روی پهلو چپش دراز کشید.چشمانش را تا نیمه باز کر ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
فاطمه
00عالی