حافظه ی روشن آب به قلم رویا ملکی نسب
پارت نود و چهارم
زمان ارسال : ۳۶ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 5 دقیقه
ماشین را در حاشیۀ بوستان پارک کرد. در همان قدم اول دقیق و ریز بین محیط را از نظر گذراند. چشمان جستوجوگرش در پی یک نفر بود. شدیدا تمایل داشت او را تحویل پلیس دهد تا دیگر قرص و مواد را نقل و نبات وار در دست این و آن نگذارد. ولی ابتدا باید از یقین خود اطمینان
حاصل می کرد. از کنار دستگاه های ورزشی گذشت. نگاه بین کاج های نزدیک به هم گذراند و قامت لاغرش را دید. در حال صحبت با یک مرد بود. چیزی ر
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.