پارت هفتم

زمان ارسال : ۸ روز پیش

دنبال دست‌های ژیلا می‌گشت، یا هر قسمت دیگری از بدنش؛ بدون لمس او خوابش آشفته بود.

اخم به صورت انداخت و کلافه دستش را روی تخت بازی می‌داد و با کج خلقی صدایش زد.

- ژیلا؟

سکوت را دوست نداشت. آن آوای بی‌آوای لعنتی که سنگینی‌اش سرش ر ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید