پارت یکم

زمان ارسال : ۷ روز پیش

*او به خوبی می‌دانست مرگ نمی‌تواند از آدمی که رویایش را زندگی کرده چیز زیادی را بگیرد*


شیشه‌های ماشین را پایین کشیده بود؛ مثل همیشه کولر لعنتی خراب بود و آفتاب تند و تیز هم گویی داشت انتقامی چیزی نامعلوم را از پوست دست حلقه شده‌اش دور ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید