مهمیزهای سیاه به قلم آزاده دریکوندی
پارت بیست و سوم
زمان ارسال : ۶۰ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 9 دقیقه
سورن قدمی به جلو برداشت... میز را دور زد و پشت سر نادری ایستاد... مرد سعی میکرد آرامشش را حفظ کند؛ اما شانههایش خیلی به وضوح بالا و پایین میرفتند. سورن دستش را توی موهای فر و بلند مرد کشید. آنها را خیلی نرم میان انگشتانش گرفت و بلندشان کرد. خیلی آرام و نوازشگونه...
- بلدی با چشمهای باز بخوابی؟ هوم؟
این همه آرامش گفتارش اصلا با موقعیت جور در نمیآمد. مرد لب زیرینش را توی دهانش
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.
آزاده دریکوندی | نویسنده رمان
بله هیچی براشون مهم نیست واقعا💔 دخترم قبل خواب نخون خواب بد میبینی🤭
۲ هفته پیشمهشید
00با خوندن این پارت فهمیدم چرا نوشتی رمان مناسب همه نیست😂واقعا صحنه وحشتناکیه حتی فکرشو میکنم دردم میگیره
۱ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
از اول تا آخر رمان یه سری صحنه های خشونت آمیز داره که لازم دونستم هشدار بدم امیدوارم باعث نشه که دیگه نخونی☺️
۱ ماه پیشمهشید
00نه اتفاقامشتاق ترم بالاخره رمان مافیایی خوب پیدا کردم چی بود همه تکراری بودن مرسی که انقدر خفن نوشتی امیدوارم رمانت طولانی باشه وهمینطور هیجانی🔥👏🏻
۱ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
امیدوارم تا انتها دوسش داشته باشی🥰💚
۱ ماه پیشمهشید
00وای جدی جدی میخواد زبونش رو با تیغ ببره؟؟؟؟🤯🤯🤯🤯وای خییییییییییلی وحشتناکه😭چه ظالمیه این بشر
۱ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
آره جدی جدی😔
۱ ماه پیشماندانا
00بخشش لازم نیست اعدامش کنید 🤣🤣🤣🤣🤣
۱ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
😁
۱ ماه پیشماندانا
00بسی زیبا و خشن 😈😎
۱ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
خواهش میکنم😁💚💚💚
۱ ماه پیشپرنیا
10فقط آنچه خواهید خواند 😍😍😍 یعنی میره پیشش یا میره مث نادری خفتش میکنه🤭😂
۲ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
به سورن اعتمادی نیست😅👌🏻 فکر نکنم این بشر عاشقی هم بلد باشه🥺
۲ ماه پیشپرنیا
00ای واییی چ شکنجه های وحشتناکی گناه داره😣😣 باهمه عکسا ارتباط گرفتم ولی خدایی سورن عکسش خیلی خفنه و اینکه دژاوو ما رو تو دام انداخت ازبس ک دوتارمانت جذابه ،مهمیزها هم کنارت هستم 💝🥰😍🌷
۲ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
همراهیت باعث افتخارمه عزیزم😍💚خوشحالم عکسها رو اوکی هستی🥰
۲ ماه پیشZarnaz
۲۰ ساله 00به به پارت بعد آهنگ داریم(هرپارتی نیلی باشه آهنگ های خفنشم هیت😍) درست به سورن همچنین چیزی نمیخوره ولی دلم میخواد سورن به نیلی داره این دیالوگ میگه😍❤️
۲ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
بله پارت بعدی آهنگ داریم😍😍 هر پارتی که در حال انتظار واسه آپ شدنه به احتمال نود درصد موزیک دار هستش🥰
۲ ماه پیشZarnaz
۲۰ ساله 00راستی آزاده از تو عکس های که گذاشتی از بین پسرها از همه جذاب تر سورن درسته اونجا طرف سهند بود ولی الان از سهندم عکسش جذاب تره😎😍از بین دخترها هم نیلی(ویالون زنمون) 😍❤️
۲ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
عکس سورن به دل همه نشسته🥰🥰 این واقعا خیلی خوشحالم میکنه😍
۲ ماه پیشZarnaz
۲۰ ساله 003️⃣ 3-کاورش و چون از قبل باهات آشنا بودم و قلمت خیلی دوست دارم 😍❤️2-نیلی به سورن میاد هااا😎🙈مریم هم با اشکان جفت کردم چون بهم میان🙈😝چطوری قرار باهم آشنا بشن نمیدونم ولی بهم میان سرنوشتیهکاریمیکنه
۲ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
به به! میبینم که زوج ساختی😅حالا ببینم سرنوشت چیکار میکنه🤔
۲ ماه پیشZarnaz
۲۰ ساله 001️⃣ معلوم که به نظرها مون اهمیت میدی ❤️❤️حتما میترکونیم 😍😍2️⃣آره خشکه و در عجب چطور اشکان باهاش دوسته😁😏3️⃣ 1-سن منو نمیدونی😁😝2-عاللییی خیلی بهشون میان😍از نیلی خیلی خوشم امد😍
۲ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
قربونت🥰احتمالا سورن رو فقط اشکان میتونه تحمل کنه😅 چه قدر خوب که عکسها رو دوست داری😍
۲ ماه پیشfafa
۳۰ ساله 00سلام آزاده جون خوش قلمم... این رمانت واقعا متفاوت و عالیه مثل خودت...من از دژاوو و مونالیزا همراهت هستم عزیزم
۲ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
سلام عزیزم ممنونم از لطفی که به من داری😍 بله مخاطب همیشگی خودم رو میشناسم که چقدر و از کی همراهمه مرسی بابت پاسخت🥰😘
۲ ماه پیشمهلا
۲۲ ساله 00چه خشن☠این پارت خیلی دوست داشتم💜💜 ☠
۲ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
به به😎
۲ ماه پیش
ایلما
00رمان حتی مناسب منم نیس آزاده جون ترسیدم😂😒اینا براشون هیچی مهم نیس جز منافع خودشون