گلباش به قلم سمیه نوروزی
پارت صد و چهارم :
سلیمان گوشهی اتاق تکیه به بالشت، پتویی دور خودش گرفته بود و ناخوش به نظر میآمد. موهای صورتش کامل سفید شده بود و رگهای پشت دستش بیشتر از همیشه برآمده بود. با دیدنمان لبش به خنده باز شد.
- بهخ بهخ، بدیه بزانه کی ئامان!
- بهلا دوور بو مامو
سیروان که با سلیمان روبوسی کرد هر سه با کمی فاصله روی دو زانو نشستیم.
- خوبین دخترها؟ براله آراس چطوره؟ سیروان جان کی اومدی عمو؟
مطالعهی این پارت حدودا ۲ دقیقه زمان میبرد.
این پارت ۱۲۳ روز پیش تقدیم شما شده است.
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.
م
00کاش معنی جمله های کوردی بنویسی توپرانتز یادمون میره اگه قبلا هم گفته باشین