تکه هایم برنمی گردند... به قلم آستاتیرا عزتیان
پارت هفتم
زمان ارسال : ۲۹۷ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 8 دقیقه
کمی تکانش دادم و گفتم:
- شهلا بیا ناهار آماده هست، چقدر میخوابی؟
غلتی زد و با چشمهای نیمه باز روی تخت نشست. خواب آلود غرید:
- اگه گذاشتی بخوابم، خستم.
پتو را از رویش کنار کشیدم:
- بیا ناهار بخور بعد دوباره ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
جالبه برام
۳۲ ساله 00جالبه برام