پارت نود و پنجم :

دست به سینه ایستاده بودم. گوشم به حرف‌های مهدی و فرید، مهران و مرتضی که جزو ملوانان کشتی بودند، بود. پشتشان به من بود و مرا نمی‌دیدند. زنگ‌زدگی‌های روی عرشه را مشخص کرده و در حال گپ و گفتگو، مشغول رنگ زدن آن‌ قسمت‌ها بودند. موضوع بحث‌شان درباره‌ی تجربه‌ی اولین سفر و اتفاقات پیرامون آن بود.
در همین افکار بودم که مهدی با افتخار رو به آن‌ها گفت:
- من تو تجربه‌ی اولین سفرم به بند

مطالعه‌ی این پارت حدودا ۲ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۱۲۲ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.