سایه ی من جلد سوم به قلم زهرا باقری
پارت بیست و چهارم
زمان ارسال : ۶۷ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 6 دقیقه
- بابا!
نمیدونم چرا وقتی همهچیز اونقدر واضح بود مثل دیوونهها توقع داشتم بابا از تو کمد یا هرجای غیر قابل تصور دیگهای بیاد بیرون. وقتیم جوابی نیومد دوباره گفتم:
- بابا!
- چیه هی بابا بابا؟! شیشه شیرتو گم کردی؟!
بیرون اومدن مهرداد از دستشویی و صدای آرومش که از پشت سرم شنیدم ناخودآگاه نگرانترم کرد. فوراً چرخیدم سمتش و بیمقدمه گفتم:
- بابا تو اتاق نیست!
ابروها
آیرین
00خیلی خیلی خوبه