مثل تو مثل هیچکس به قلم مهسا خدایی
پارت چهارده
زمان ارسال : ۱۰۵ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 3 دقیقه
گارسون کاسۀ سوپ رو وسط گذاشت و برای هر کدوممون کاسه، قاشق و دستمال گذاشت.
کمی سرش رو خم کرد و گفت:
-امر دیگهای نیست؟
حامد نگاهی به من کرد:
-چی میخوری؟
شونه بالا انداختم و گفتم:
-هرچی خودت خوردی.
رو به گارسون گفت:
-چلو میکس و مخلفات لطفا. البته با نوشابه مشکی.
گارسون چشمی گفت و رفت. حامد مقداری سوپ برای من کشید و مقداری برای خودش.
سوپم رو هم زدم و گفتم