پارت بیست و سوم

زمان ارسال : ۶۲ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 8 دقیقه


سری تکون داد و با خنده فشار پاش و روی قفسهٔ سینه‌ام بیشتر کرد؛ متقابلاً خندیدم و در عین نفس‌تنگی و درد سینه‌ام گفتم: من قرار نیست بمیرم!

بلافاصله بعد از حرفم، با آخرین توان دستم و دور تبر که کم کم به خودم نزدیکش کرده بودم، مشت کردم و ر ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.