سایه ی من جلد سوم به قلم زهرا باقری
پارت بیست و یکم :
اینبار مینا عجلهی زیادی برای حرکت نداشت. در کمال آرامش استارت زد و ماشین و راه انداخت طرف خروجی روستا.
تمام مدتم من از درد گردن و آلرژی شدیدم کلافه بودم و مدام به تاریکی پشت پنجره نگاه میکردم.
- اگه یه سوال بپرسم قول میدین راستشو نگین؟
صدای مهرداد منو از فکر بیرون آورد.
- من بهت قول میدم.
- میشه خواهش کنم فقط تو یه نفر قول ندی؟!
در جواب مهرداد فقط لبخند زدم و
مطالعهی این پارت کمتر از ۶ دقیقه زمان میبرد.
این پارت ۱۴۵ روز پیش تقدیم شما شده است.
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.
زهرا باقری | نویسنده رمان
ممنونم از لطفتون🥰🙏 به اون اتفاقات پارت اول که هنوز خیلی مونده ولی😁😁😁
۵ ماه پیشسهیل
۲۷ ساله 00خواهش میکنم..موفق باشید دق میکنم که😅
۵ ماه پیشeli
10سلام اگ واقعا تهش ب خواب و رویا ختم بشه باید بگم ک این رمان فقط ابکی میشه فک نکنم نویسنده بخواد ته رمانو ب خواب و خیال ربطی بده
۵ ماه پیشسهیل
۲۷ ساله 10علیک سلام..من منظورم این نبود تهش همش خواب و رویا باشه..منظورم به اتفاقی بود که برای مهرداد افتاد
۵ ماه پیشزهرا باقری | نویسنده رمان
🙏✨🥰
۵ ماه پیش
سهیل
۲۷ ساله 10خیییلی عالی بود دمتون گرم..همش منتظرم به اون اتفاق پارت اول برسیم و بگن یه خواب یا رویا بوده..لطفا زود بزود پارت بذارید دل تو دلمون نیست