پارت بیست و یکم :

این‌بار مینا عجله‌ی زیادی برای حرکت نداشت. در کمال آرامش استارت زد و ماشین و راه انداخت طرف خروجی روستا.
تمام مدتم من از درد گردن و آلرژی شدیدم کلافه بودم و مدام به تاریکی پشت پنجره نگاه می‌کردم.
- اگه یه سوال بپرسم قول می‌دین راستشو نگین؟
صدای مهرداد منو از فکر بیرون آورد.
- من بهت قول می‌دم.
- می‌شه خواهش کنم فقط تو یه نفر قول ندی؟!
در جواب مهرداد فقط لبخند زدم و

مطالعه‌ی این پارت کمتر از ۶ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۱۴۵ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • سهیل

    ۲۷ ساله 10

    خیییلی عالی بود دمتون گرم..همش منتظرم به اون اتفاق پارت اول برسیم و بگن یه خواب یا رویا بوده..لطفا زود بزود پارت بذارید دل تو دلمون نیست

    ۵ ماه پیش
  • زهرا باقری | نویسنده رمان

    ممنونم از لطفتون🥰🙏 به اون اتفاقات پارت اول که هنوز خیلی مونده ولی😁😁😁

    ۵ ماه پیش
  • سهیل

    ۲۷ ساله 00

    خواهش میکنم..موفق باشید دق میکنم که😅

    ۵ ماه پیش
  • eli

    10

    سلام اگ واقعا تهش ب خواب و رویا ختم بشه باید بگم ک این رمان فقط ابکی میشه فک نکنم نویسنده بخواد ته رمانو ب خواب و خیال ربطی بده

    ۵ ماه پیش
  • سهیل

    ۲۷ ساله 10

    علیک سلام..من منظورم این نبود تهش همش خواب و رویا باشه..منظورم به اتفاقی بود که برای مهرداد افتاد

    ۵ ماه پیش
  • زهرا باقری | نویسنده رمان

    🙏✨🥰

    ۵ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.