آن سبو بشکست به قلم مریم جاری
پارت چهل و نهم
زمان ارسال : ۶۱ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 7 دقیقه
به محض ورودش شمیم جلو آمد و آرام و با احتیاط پرسید:
ـ کجا بودی؟ چرا گوشیت رو جواب نمیدی؟
مهرداد همانطور که از کنارش رد میشد، از میان دندان گفت:
ـ خودش رو به کلانتری محل معرفی کرده و به کرده و نکردهش هم اعتراف کرده.
شمیم دمی تأمل کرد و همین که کلام او را شکافت، جاخورد و یکی دیگر از گفتههای ناصر، در ذهنش زنده شد، "مجبوری بارِ این بیآبرویی رو به دوش بکشی؛ چون به گردن
معصومه
00بسیارعالی💕