پارت سی و هشتم

زمان ارسال : ۶۸ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 3 دقیقه

همین تحریک ظریف کفایت کرد و شمیم را به آشپزخانه کشاند. یک تن ماهی در آب جوشاند و در کنارش هم باقی‌مانده‌ی غذای ظهرش را گرم کرد. باز هم به حالت قهر از آشپزخانه بیرون می‌رفت که مهرداد گفت:
ـ گذاشتم‌شون توی فریزر، اما شمردم‌شون و دست بهشون بزنی، من می‌دونم و تو!
شمیم کنجکاو شد و درب فریزر را گشود:
ـ وای مهرداد، اسکمو خریدی!... چند روزه خیلی به دلم افتاده بود، اما یک‌ریز بارون ب

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.