آن سبو بشکست به قلم مریم جاری
پارت سی و هفتم :
شمیم در سکوت به سمت ورودی ساختمان قدم برداشت. مهرداد هم ماشین را زیر سایبان حیاط پارک کرد و به شیر آب کنار باغچه نزدیک شد، جورابهاش را درآورد و پس از شستن گِل پایین شلوارش اسکموها را برداشت و وارد خانه شد.
خبری از شمیم نبود. خریدش را داخل فریزر چید و بالا رفت. خیلی کوتاه دوش گرفت و تاحدودی خستگی را از تنش زدود. سپس تیشرت جذب و شلواری ستِ همان پوشید و پس از خواندن نمازش پایین برگشت. نوب
مطالعهی این پارت حدودا ۳ دقیقه زمان میبرد.
این پارت ۱۱۶ روز پیش تقدیم شما شده است.
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.