آن سبو بشکست به قلم مریم جاری
پارت بیست و یکم
زمان ارسال : ۱۵ روز پیش
این بار هم مطمئن بود که پدر مهرداد آمده تا رودررو پسرش را بابت تنها گذاشتن همسر جوانش شماتت کند. هیچکس به اندازهی او از اینکه شمیم اکثر روزهای هفته تنها میماند، شاکی نبود.
هرچند شمیم اصلاً حوصلهی غرولندهای «آقا منصور» را نداشت، اما لبخندی روی لب نشاند و با رویی خوش به خانه فراخواندشان. و از آنجا که میدانست برای دیدن مهرداد آمدهاند، میوه و چای جلویشان گذاشت و تکه کرد
اطلاعیه ها :
درود همراهان...
🔴 اگر دوست دارید کنار ما باشید اما هنوز به جمعمون اضافه نشدید، تا پایان امروز (شنبه، ۳۱ شهریور) فرصت دارید از تخفیف ویژه "آن سبو بشکست" استفاده کنید 🔴
دوستان همراه در vip، اومدم با یه خبر خوش😍...
امشب علاوه بر پارت ۳۷، دو پارت ۳۸ و ۳۹ هم به عنوان هدیه براتون ارسال میشه. امیدوارم از خوندنش لذت ببرید. منتظر نظراتتون هستم🌺🙏
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.