آن سبو بشکست به قلم مریم جاری
پارت بیست و یکم :
این بار هم مطمئن بود که پدر مهرداد آمده تا رودررو پسرش را بابت تنها گذاشتن همسر جوانش شماتت کند. هیچکس به اندازهی او از اینکه شمیم اکثر روزهای هفته تنها میماند، شاکی نبود.
هرچند شمیم اصلاً حوصلهی غرولندهای «آقا منصور» را نداشت، اما لبخندی روی لب نشاند و با رویی خوش به خانه فراخواندشان. و از آنجا که میدانست برای دیدن مهرداد آمدهاند، میوه و چای جلویشان گذاشت و تکه کرد
مطالعهی این پارت حدودا ۵ دقیقه زمان میبرد.
این پارت ۱۲۷ روز پیش تقدیم شما شده است.
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.