شدو به قلم ملیکا کمانی
پارت چهل و نهم :
دقایقی که گذشت، صدای پای ناموزون دخترک سربههوا را شنید و خود را مشغول سررسیدش نشان داد. همیشه پیش از آمدن هرکسی از صدای پایش متوجه میشد او کیست! معتقد بود که صدای پای هرفرد انحصاری خودش است، درست شبیه اثر انگشت. این توانایی را هم مدیون گوشهایی بود ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
آذر
10نه بابا خوشم اومد بدجور، کاش خدا مارو هم اینجوری مثل کیارزم باهوش و زیرک میافرید