پارت شصت و چهارم

زمان ارسال : ۸۵ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 9 دقیقه

سپس با یک جادوی سریع بقیه‌ی خفاش‌ها را که در حال حمله به الینا بودند از بین برد و سمت او دوید.

الینا که حسابی زخمی شده و صورتش غرق خون شده بود روی زمین افتاد.

رونیکا سمت او پرید و او را در آغوش کشید.

- وای الینا اصلا حالش خوب نیست سورن.

سورن ناگهان یاد سپرش که در پشتش قرار داشت افتاد.

- سریع یه جا جمع بشید تا سپرمو در بیارم.

همگی به سرعت کنار ا

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • نیلوفر آبی

    00

    خیلی قشنگ بود ممنون

    ۳ ماه پیش
  • نگار بنی هاشمی | نویسنده رمان

    مرسی که همیشه با نظرات قشنگت بهم انگیزه‌ی نوشتن میدی💖😍

    ۳ ماه پیش
  • نگار بنی هاشمی | نویسنده رمان

    مرسی که همیشه با نظرات قشنگت بهم انگیزه‌ی نوشتن میدی💖😍

    ۳ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.