آن سبو بشکست به قلم مریم جاری
پارت ده
زمان ارسال : ۸۸ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 3 دقیقه
خوشبختانه عجز و صداقت کلامش، کارگر افتاد و اخم چهرهی مهرداد شسته شد. به کیف پولش نگاهی انداخت و کمی تراول شمرد و به نسبت مساوی به دست هر دو کارگر داد:
ـ شنبه که میآم دوست ندارم با چنین صحنهای مواجه بشم.
چشمی شنید و محل را ترک کر ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما