پارت هشتم

زمان ارسال : ۲۱ روز پیش

مهرداد از حرف‌های او برآشفت:

ـ من کاری با ساختمون‌های دیگه ندارم، اما این مالک با وجود این‌که خسیسه، این بار استثنائاً پول جنس خوب رو داده بود و منم طبق اون به تو سفارش دادم. اون‌وقت درحالی‌که ساختمون هنوز خالی از سکنه‌ست این اتفاق افتاده‌. ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید