پارت ششم

زمان ارسال : ۲۱ روز پیش

خونسردی او مهرداد را به خروش آورد. مثل دیگر زمان‌هایی که می‌خواست اشتباهی را به او گوشزد کند، از دو طرف بازوهایش را گرفت و با لحنی عصبی و صدایی آهسته گفت:

ـ شمیم!... هر گوشی غیر از من و تو که حرف‌های یواشکی‌مون رو بشنوه، غریبه و نامحرمه... ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید