پارت شصت و ششم

زمان ارسال : ۸۹ روز پیش

سمت تخت هلش داد و دخترک روی آن افتاد. با صدایی که از فرط خشم می‌لرزید تشر زد: به نفعته که لجبازی و زبون‌درازی رو بذاری کنار. من آب از سرم گذشته... با این‌جا آوردنت، پی همه‌چی رو به تنم مالیدم حتی جرم آدم‌ربایی... که فقط بدونم قاتل بابام کیه؟
صورت افرا از اشک خیس بود و با صدایی گرفته و حرص‌آلود گفت: قاتل بابای تو هر کسی باشه، طاها و ساغر نیستن... اونا آدمکش نیستن... کدوم احمقی این چرند

79
37,658 تعداد بازدید
142 تعداد نظر
73 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • مریم گلی

    00

    عزیزم هر وقت حال دلت خوب شد من بی صبرانه منتظر قلم زیبات هستم

    ۳ ماه پیش
  • مریم گلی

    00

    واقعا متاسفم که با نگذاشتن کامنت دل نویسندگانی همچون نگار جان را به درد آوردیم ،ولی اگه یه بار پارت گزاری انجام نشه ،سریع اعتراض می کنیم ،نگارجان ازطرف خودم از شما و بقیه عزیزان نویسنده عذرخواهی میکنم

    ۳ ماه پیش
  • مریم گلی

    00

    یه حسی بهم میگه بلاخره فرحان واقعیت رو میفهمه وبه افرا کمک میکنه وبعدها شاید این دوتا از هم خوششون بیاد البته این حسه منه ،بازم با قلم زیبات مارو به چالش کشوندی،موفق باشی عزیزم

    ۳ ماه پیش
  • صدیقه سادات محمدی(نگار) | نویسنده رمان

    قربونت، ممنون از انرژی و همراهیت❤

    ۳ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید