پارت چهل و پنجم :

توی رستوران نزدیک‌ دانشگاه که آدرسش رو برای مادر افسون فرستادم نشستم و تو فکر رفتار عجیب آمنه موندم.این درس را آمنه پاس کرده بود اما امروز با قیافه ای گرفته ازم خواست اجازه بدم همینجوری بیاد سر کلاس.اصلا نمی فهمم چرا و خدا کنه چراش اونی نباشه که حدس میزنم.یعنی بفهمم آمنه تریپ عاشقی برداشته خودمو از همون طبقه پرت می کنم پایین.تو‌همین فکرهام که با دیدن ناهید خانم به رسم ادب از سر جام بلند

مطالعه‌ی این پارت حدودا ۱۳ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۱۳۸ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • هلنا

    00

    وای افسون شبیه منه دقیقا یک تخم مرغ هم بلد نیستم درست کنم🤣🤣🤣🗿

    ۳ هفته پیش
  • سمیه هرمزی | نویسنده رمان

    بیچاره داوود😆

    ۳ هفته پیش
  • Z

    00

    وای افسون بدبخت میمیره از سرما پسری دیوانه

    ۱ ماه پیش
  • سمیه هرمزی | نویسنده رمان

    افسون بیچاره🤪

    ۱ ماه پیش
  • نسترن

    20

    واای چرا همچین کرد😁!

    ۲ ماه پیش
  • سمیه هرمزی | نویسنده رمان

    دیوونه شده بود از دستش🤣

    ۱ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.