پارت سی و هفتم :

راستین با پررویی می گه:این کارشم از لج‌من بود.برای این که منو بچزونه اینکارو کرده وگرنه این خانوم دختری نبود با هر در پیتی دم خور بشه مخصوصا این آقا که هیچ رقمه با ایشون جورنیست.
عصبی می خندم و افسون هیچ مجال برای هیچ‌کس نمی ده و بلند می گه:تو مگه کی هستی که من بخوام بخاطر لج تو ازدواج کنم.خودتو خیلی دست بالا گرفتی ،من احمق بودم فکر کردم آدمی وگرنه هیچی نیستی.فکر کرده کسیه این
راست

مطالعه‌ی این پارت کمتر از ۱۱ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۱۴۲ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.