تو عاشق نبودی به قلم سمیه هرمزی
پارت سی و پنجم :
***
صبح با صدای ممتد زنگاز خواب بیدار می شم.اصلا نفهمیدم بعد اونهمه تحمل درد معده دیشب کی خوابم برده.دیشب وحشتناک بود نه بخاطر حال بد من بخاطر دلیل حال بدمن.هر وقت به جریانات دیروز فکر می کردم به ذهنم می رسید من ازدواج اشتباهم اونقدرها هم فاجعه نبود که حالا عواقبش ولمنمی کنه.هیچهمکم نذاشتم فقط سرور دلش مونده بود بین من و شوهر اولش تقصیر من نبود.نتونست از رفاه و مال اولی دل بکنه
ساناز
20عالی عالی