شاخه سرخ ارغوان به قلم اعظم افتخاری
پارت چهل و هفتم
زمان ارسال : ۸۶ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 6 دقیقه
ظاهرا مرد فراموش کرده بود دوباره دستانش را ببندد. به خود آمد و شروع کرد به داد و فریاد زدن. مرد سر رسید و با شدت وارد شد. اما او را ندید. وحشتزده خواست به عقب برگردد که چیزی از پشت دور گردنش پیچیده شد و چنان گلویش را گرفته بود که برای چند ثانیه احسا ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
بانا
00عجب شیر تو شیری شده برادر ارسلان برا پول چی بگم!!! داخل این دنیا همه میتونه اتفاق بیافته.