پارت سی و یکم :

هیچی نمی گه و دیگه حرفی نمی زنم.پشت در خونه سید درو‌باز می کنه . بلند گلنار رو‌صدا می زنه:گلنار بیا مهمونا اومدن.
همون لحظه گلنار کارگر خونه ی عمه که از خود عمه هم مراقبت می کنه بدو جلو‌می یاد و‌ با لبخند سلام می ده
-سلام عروس خانوم .خیلی خوش اومدین بفرمایین.
سپس به داوود سلام‌ می ده و جعبه ی شیرینی رو از دستش می گیره.مانتوم رو دستش می دم تا تو‌ اتاق رختکن کنار در ورودی آویزون

مطالعه‌ی این پارت کمتر از ۱۰ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۱۴۳ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.