پارت صد و هفتاد و هفتم

زمان ارسال : ۷۳ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 6 دقیقه



هوا تاریک شده بود. توی هال کوچک خانه نشسته بودم و با ریشه‌های کهنه‌ی فرش بازی می‌کردم. در این فکر بودم که علی معمولاً زودتر به خانه می‌آمد.

این مدت حسابی حوصله‌ام سر رفته بود. کارهای خانه زود تمام می‌شد و علی بیشتر وقت‌ها خانه نبود، دنبال راهی برای پیدا کردن ردی از مامان یا شمس می‌گشت، بیرون می‌رفت و با دوستان قابل‌اعتمادش تماس می‌گرفت، چند روز هم برای کارهای باغ

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • ساناز

    00

    ❤️❤️❤️❤️❤️

    ۲ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.