پارت هجده

زمان ارسال : ۸۵ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 7 دقیقه

راستین انگار درست درست نشنیده باشه ناباور به چشمهای افسون زل می زنه

-یه بار دیگه. بگو چی گفتی!

افسون اینبار قاطع تر و بلند تر و شمرده تر تکرار می کنه:نمی خوام با تو ازدواج کنم.تصمیم دارم با داوود نیکو سرشت ازدواج کنم.

راستین عصبی ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.