تو عاشق نبودی به قلم سمیه هرمزی
پارت هجده :
راستین انگار درست درست نشنیده باشه ناباور به چشمهای افسون زل می زنه
-یه بار دیگه. بگو چی گفتی!
افسون اینبار قاطع تر و بلند تر و شمرده تر تکرار می کنه:نمی خوام با تو ازدواج کنم.تصمیم دارم با داوود نیکو سرشت ازدواج کنم.
راستین عصبی ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
موسوی
00واقعا عالی بود ممنون از شما نویسنده عزیز قلمتون ماناوپایدار