تو عاشق نبودی به قلم سمیه هرمزی
پارت شانزده
زمان ارسال : ۸۵ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 5 دقیقه
هنوز به من نرسیده حسین آقا راستین رو از پشت می گیره.مامان و آذر جیغ می کشن و ناهید خانم فریاد می زنه:بس کنید دیگه.
محمد با ناراحتی تمام به ناهید خانم رو می کنه:ما شرمنده ایم.اما وصلت با این خانواده به هیچ عنوان ممکن نیست.ما اگر از اول می دونست ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
مریم
10به نظرم افسون خیلی مظلومه