پارت ششم

زمان ارسال : ۸۴ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 6 دقیقه

مامان از حرفی که زدم‌انقدر شوکه شده که فقط نگاهم می کنه.دستی به صورتم که اشکهام روش خشک شده می کشم

-چرا نگاه می کنی هوم.فهمیدی چی گفتم.می خوام‌با این یارو‌ ازدواج‌کنم.جواب مثبتم بهش دادم...

ابروهای مامان بالا می پره

-دوستش داری؟< ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.