پارت پنجاه و هفتم

زمان ارسال : ۳۷ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 3 دقیقه


از ترس به سکسکه می‌افتم، تنها صدای موجود در اتاق بازجویی صدای سکسکه‌های من است. محمد همچنان در سنگر سکوت به سر می‌برد و من از ترس بلایی که قرار است به سرم بیاید، جرات حرف زدن ندارم.

نگاهی به اتاق بازجویی می‌اندازم، بلکه بر روی دیوارهای رنگ و رو رفته موردی پیدا کنم که ذهنم را مشغول کند.

در این مدت روحم مانند دیوار ترک خورده است، ترس از تجاوز و نگاه‌های زشت و پر از ه

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • دانه

    ۱۶ ساله 10

    عالی و فوق العاده.

    ۱ ماه پیش
  • محبوبه لطیفی | نویسنده رمان

    ممنون از لطف شما

    ۴ هفته پیش
  • نازیلا

    00

    ای بابا چرا هیچی نگفت این محمد.... باز باید منتظر باشیم تا قسمت بعد

    ۱ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.