پارت پنجاه و ششم

زمان ارسال : ۴۰ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 4 دقیقه


ده روز از آمدنم می‌گذرد، جواب تکراری‌ام به درخواست دکتر یاوری او را در موضع سکوت برده است.

حرف‌های مژگان مانند قبل ادامه دارد و هر دو سعی می‌کنیم که به روی خودمان نیاوریم که این فاصله هر روز بیشتر و بیشتر می‌شود.

این مدت بیمارستان بسیار خلوت بود، اما از دیشب مدام مجروح برای مداوا می‌آورند. ظاهراً عملیاتی که در حال انجام بوده، با زخمی‌های زیادی همراه بوده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • لیلی

    00

    چقدر زندگی آدمای اون دوره متفاوت بود وسخت ممنون از قلم زیبای نویسنده❤️❤️❤️

    ۴ هفته پیش
  • محبوبه لطیفی | نویسنده رمان

    نوش نگاهتون

    ۴ هفته پیش
  • فاطمه

    00

    من موضوع داستان خیلی دوست دارم ممنون از نویسنده عزیز بااین قلم شیواکاش پارتها یکمی طولانی تربود

    ۱ ماه پیش
  • محبوبه لطیفی | نویسنده رمان

    خوشحالم که دوست دارین موضوع رو

    ۱ ماه پیش
  • ستاره

    00

    بالاخره رسیدیم به اصل ماجرا💐

    ۱ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.