پارت چهل و هشتم

زمان ارسال : ۲ روز پیش


دکتر یاوری به همراه یک پرستار برای معاینه وارد اتاق می‌شوند، بعد از انجام معاینات دستور مرخص شدن برایم صادر می‌شود.

دکتر می‌رود و پرستار سرمم را باز می‌کند. پرستارکه فکر می‌کند من فارسی نمی‌فهمم، حرف خاصی نمی‌زند. کارش که تمام می‌شود، اتاق را ترک می‌کند.

وسایل چندانی همراه ندارم، فقط مانده بافت ماهی که ابتدا آن را زیر بالش قرار می‌دهم و سپس از روی تخت بلند می

178
29,752 تعداد بازدید
100 تعداد نظر
49 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • زهرا

    00

    خیلی خوب

    ۲ ساعت پیش
  • دانه

    ۱۶ ساله 00

    اخلاق منیر دقیقا مثل منه... .😂

    ۲ روز پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید