پارت چهل و هشتم

زمان ارسال : ۵۷ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 4 دقیقه


دکتر یاوری به همراه یک پرستار برای معاینه وارد اتاق می‌شوند، بعد از انجام معاینات دستور مرخص شدن برایم صادر می‌شود.

دکتر می‌رود و پرستار سرمم را باز می‌کند. پرستارکه فکر می‌کند من فارسی نمی‌فهمم، حرف خاصی نمی‌زند. کارش که تمام می‌شود، اتاق را ترک می‌کند.

وسایل چندانی همراه ندارم، فقط مانده بافت ماهی که ابتدا آن را زیر بالش قرار می‌دهم و سپس از روی تخت بلند می

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • دانه

    ۱۶ ساله 00

    اخلاق منیر دقیقا مثل منه... .😂

    ۲ ماه پیش
  • محبوبه لطیفی | نویسنده رمان

    چقدر عالی

    ۲ ماه پیش
  • زهرا

    00

    خیلی خوب

    ۲ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.