پارت چهل و نهم

زمان ارسال : ۹۰ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 3 دقیقه


مسیر برگشت روی دور تند افتاده بود. با سرعت‌ترین حالت ممکن در حال دور شدن از مادر و منیر بودم. جاده و زیبایی‌هایش برایم مفهومی نداشتند. انگار ماهی هفت ساله شده بودم که روز اول مدرسه از مادرش جدا می‌شد.

از همین الان دلم بنای ناسازگاری گذاشته بود؛ برای منی که جز این دونفر کسی را در زندگی ندارم، دوری مانند با پنبه سر بریدن است. انگار دلتنگی و زهر این دوری ذره ذره وجودم را آب می

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • ستاره

    10

    دکترچقدحق به جانبه کمی زمان بده بنده خدابرسه بعدبازخواستش کن

    ۳ ماه پیش
  • محبوبه لطیفی | نویسنده رمان

    دقیقا

    ۳ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.