ماه در مه به قلم محبوبه لطیفی
پارت چهل و ششم
زمان ارسال : ۷ روز پیش
از صدای پچ پچ هایی که نمیدانم این وقت شب، چطور این طور بی ملاحظه جلوی در اتاق در حال انجام است؛ بیدار میشوم. چشمانم را برای لحظهای باز میکنم؛ برای اینکه سر از کارشان در بیاورم فوری چشمانم میبندم. دکتر یاوری به همراه همان همکار بی ادب ماهی در حال بگو مگو هستند.
هنوز از محتوای حرفهایشان سر در نیاورده ام که میروند. گویا تنها رسالت آنها این بود که خواب مرا زهر مارم کنند.
فاطمه
00وای محمد خیلی خوبه😅🍃